عید غدیر خم
شیعیان امیرالمومنین(علیه السلام)
پیشاپیش عیدتان مبارک
شیعیان امیرالمومنین(علیه السلام)
پیشاپیش عیدتان مبارک
السلام علیک یا ابا حعفر یا مخمد بن علی ایها التقی الجواد یابن رسول الله
در خلوت یاران اثری بهتر از این نیست
در چله گرفتن ثمری بهتراز این نیست
ما خُمِّ شراب از جگر غوره گرفتیم
در میکده ی ما هنری بهتر از این نیست
سجاده بیارید که تا صبح نخوابیم
در بین سحرها ، سحری بهتر از این نیست
ما درد نگفتیم ولی باز دوا کرد
در شهر، طبیب دگری بهتر از این نیست
حق داشت بنازد پدر پیر مدینه
در هیچ کجایی پسری بهتر از این نیست
گفتند جواد است سر راه نشستیم
در جمع گدایان خبری بهتر از این نیست
پر کرد به اجبار خودش کیسه ی ما را
در کوچه ی ما رهگذری بهتر از این نیست
گفتند سلامی بده و زائر او باش
دیدیم در عالم سفری بهتر از این نیست
پس زائر یاریم توکلت علی الله
ما عبد نگاریم توکلت علی الله
ابروی تو و تیغ بلا فرق ندارند
در طرز شهادت شهدا فرق ندارند
کافی است که پای تو به یک سنگ بگیرد
این گونه که شد سنگ و طلا فرق ندارند
ایام طفولیت تو عین بزرگی است
در معجزه، ایام خدا فرق ندارند
از رحمت تو دور نبودند،سیاهان
وقت کرم تو، فقرا فرق ندارند
پایین سرسفره تو نیز چو بالاست
در خانه ی تو شاه و گدا فرق ندارند
ما کار نداریم رضا یا که جوادی
در مذهب ما آینه ها فرق ندارند
تو آمده ای تا که سرآمد شده باشی
یکبار دگر نیز محمد شده باشی
بیمار شدن از من و عیسی شدن از تو
لب تشنه شدن ازمن و دریاشدن از تو
در راه عصای تو بیان کرد: امامی!
اعجاز عصا از تو و موسی شدن از تو
در مهد به اثبات خودت سعی نمودی
در کودکی ات این همه والا شدن از تو
چهل سال پدر – چشم به راه پسرش بود
حالا یکی یک دانه ی بابا شدن از تو
چشمان موفق به امید تو نشسته است
پس دست شفا از تو و بینا شدن از تو
تا زائر سرو قد و بالای تو باشد
جانم پسرم از پدر و پاشدن از تو
بگذار قدم های تو را خوب ببیند
در قامت تو جلوه ی محبوب ببیند
هستند کریمان دو عالم سرخوانت
یکبار نخورده است گره کیسه ی نانت
اصلا حرم شاه خراسان حرم توست
هرصحن که گشتیم در آن بود نشانت
انگار که گهواره تو عرش زمین بود
وقتی پدر پیر تو می داد تکانت
تکبیر تو از داخل گهواره رسیده است
هستم اگر امروز مسلمان اذانت
یکبار پدر گفتن تو گر نمی ارزید
صدبار نمی رفت به قربان زبانت!
از چشم پدر دور مشو – گرگ زیاد است
براین پدرت حق بده باشد نگرانت
در راه مبادا قدمت خار ببیند
آن صورت چون برگ تو آزار ببیند
یک روز می آید که می افتد بدن تو
لب تشنه بمانی و بخشکد چمن تو
یک روز می آید که می افتی و کنیزان
در خانه برقصند کنار بدن تو
ای یوسف زهرا - دل یعقوب فدای …
آن لحظه ی خاکی شدن پیرهن تو
( سیدی ابن الرضا ادرکنی
یا جواد الئمه ادرکنی )
السلام علیک یاامام رئوف
هر چند که درشهر تو بازار زیاد است
باید برسم زود… خریدار زیاد است
من در به درِ پنجره فولادم و دیریست
بین من و آن پنجره دیوار زیاد است
آنقدر کریمی که بدهکار تو کم نیست
آنقدر کریمی که طلبکار زیاد است!
پاییز رسیدم به حرم با همه گفتم:
اینجا چقدر چادر گلدار زیاد است!
با بار گناه آمده ام مثل همیشه
با بار گناه آمدم این بار زیاد است!
خورشیدی و ماهی و طلوعی و غروبی
پس در حرمت روزۀ شکدار زیاد است!
گندم به کبوتر بدهم؟ شعر بگویم؟
آخر چه کنم در حرمت؟! کار زیاد است!
نوروز به نوروز… محرم به محرم…
سرمست زیاد است،عزادار زیاد است
هرگوشۀ ایران حرم توست که با تو
همسایۀ دیوار به دیوار زیاد است
از دور سلامی و تو از دور جوابی
این فاصله انگار نه انگار زیاد است
یک شب که به رؤیای من افتاد مسیرَت
دیدم چقَدر لذت دیدار زیاد است…
درخواب سرِ سفرۀ اطعام، توگفتی:
هرقدر که میخواهی بردار… زیاد است
پیشاپیش میلاد با سعادت علی بن موسی الرضا (علیه السلام ) مبارک باد
ولایت چیست ؟
« ولایت » واژه ای عربی است که از کلمه ی « ولیّ » گرفته شده است . « ولیّ » در لغت عرب ، به معنای آمدن چیزی است در پی چیز دیگر ؛ بدون آنکه فاصله ای در میان آن دو با شد که لازمه ی چنین توانی و ترتّبی ، قرب و نزدیکی آن دو به یکدیگر است. از این رو ، این واژه با هیئت های مختلف ( به فتح و کسر ) در معانی « حبّ و دوستی » ، « نصرت و یاری » ، « متابعت و پیروی » ، و « سرپرستی » استعمال شده که وجه مشترک همه ی این معانی همان قرب معنوی است .
مقصود از واژه ی ( ولایت ) در بحث ولایت فقیه ، آخرین معنای مذکور یعنی ( سرپرستی ) است . ولایت به معنای سرپرستی ، خود دارای اقسامی است و باید هریک تو ضیح داده شود تا روشن گردد که در این مساله ، کدامیک از آنها مورد نظر می باشد .
ولایت تکوینی ، ولایت بر تشریع ، ولایت تشریعی
ولایت سرپرستی ، چند سنخ است که به حسب آنچه سرپرستی می شود ( مولی علیه ) متفاوت می گردنند . ولایت سرپرستی ، گاه ولایت تکوینی است ، گاهی ولایت بر تشریع است ، و زمانی ولایت در تشریع . ولایت تکوینی به دلیل آنکه به تکوین و موجودات عینی جهان مربوط می شود ، رابطه ای حقیقی میان دو طرف ولایت وجود دارد و ولایتی حقیقی است ، اما ولایت بر تشریع و نیز ولایت در تشریع با دو قسم خود – که در آینده توضیح داده می شود - همگی ولایت های وضعی و قراردادی هستند ؛ یعنی رابطه ی سرپرست با سرپرستی شده ، رابطه ی علَی –علت- و معلولی نیست که قابل انفکاک و جدایی نباشد .
« ولایت تکوینی » یعنی سرپرستی موجودات جهان و عالم خارج و تصرف عینی داشتن در آن ها ؛ مانند ولایت نفس انسان بر قوای درونی خودش . هر انسانی نسبت به قوای ادراکی خود مانند نیروی وهمی و خیالی و نیز بر قوای تحریکی خویش مانند شهوت و غضب ، ولایت دارد ؛ بر اعضاء و جوارح سالم خود ولایت دارد ؛ اگر دستور دیدن می دهد ، چشم او اطاعت می کند و اگر دستور شنیدن می دهد ، گوش او می شنود و اگر دستور برداشتن چیزی را صادر می کند ، دستش فرمان می برد و اقدام می کند ؛ البته این پیروی و فرمانبری ، در صورتی است که نقصی در این اعضا وجود نداشته باشد .
بازگشت این ولایت تکوینی ، به « علت و معلول » است . این نوع از ولایت ، تنها بین علت و معلول تحقق می یابد و براساس آن ، هر علتی ، ولیّ و سرپرست معلول خویش است و هر معلولی ، مولی علیه و سرپرستس شده و در تحت ولایت وتصرف علت خود می باشد .
از این رو ، ولایت تکوینی ( رابطه ی علّی و معلولی ) ، هیچگاه تخلف بردار نیست و نفس انسان اگر اراده کند که صورتی را در ذهن خود ترسیم سازد ، اراده کردنش همان و ترسیم کردن و تحقق بخشیدن به موجود ذهنی اش همان .
نفس انسان ، مظهر خدایی است که : « انما اذا اراد شیئا ان یقول له کن فیکون » (یس ، 82 )
ولذا هرگاه چیزی را اراده کند و بخواهد باشد ، آن چیز با همین اراده و خواست ، در حیطه ی نفس ، موجود ومتحقق می شود . ولیّ واقعی واشیاء واشخاص که نفس همه ی انسان ها در ولایت داشتن مظهر اویند ، فقط و فقط ، ذات اقدس الهی است ؛ چنانکه در قران کریم ولایت را در وجود خداوند منحصر میکند و می فرماید : « فالله هو الولی » ( شوری ، 9 ) .
« ولایت بر تشریع » همان ولایت بر قانون گذاری و تشریع احکام است ؛ یعنی اینکه کسی ، سرپرست جعل قانون و وضع کننده ی اصول و مواد قانونی باشد . این ولایت که در حیطه ی قوانین است و نه در دایره ی موجودات واقعی و تکوینی ، اگر چه نسبت به وضع قانون تخلف پذیر نیست یعنی با اراده ی مبدإ جعل قانون ، بدون فاصله ، اصل قانون جعل می شود ، لیکن در مقام امتثال ، قابل تخلف و عصیان است ؛ یعنی ممکن است افراد بشر ، قانون قانونگذاری را اطاعت نمایند و ممکن است دست به عصیان بزنند و می تواند هریک از دو راه عصیان واطاعت را انتخاب کند ودر عمل آن را بپیماید . در مباحث گذشته گفته شد که تنها قانون کامل و شایسته برای انسان ، قانونی است که از سوی خالق انسان و جهان و خدای عالم و حکیم مطلق باشد و لذا ، ولایت بر تشریع و قانونگذاری ، منحصر به ذات اقدس اله است ؛ چنانکه قران کریم در این باره فرموده است : « ان الحکم الا لله » 0 یوسف ، 67 ) .
« ولایت تشریعی » یعنی نوعی سرپرستی که نه ولایت تکوینی است و نه ولایت بر تشریع و قانون ، بلکه ولایتی است که در محدوده ی تشریع و تابع قانون الهی که خود بر دو قسم : یکی ولایت بر محجوران و دیگری ولایت بر جامعه ی خردمندان .
پیش از آنکه به بیان دو قسم ولایت تشریعی بپردازیم ، یادسپاری این نکته ضروری است که ولایت تشریعی با دو قسمش ، همانند ولایت بر تشریع ، مربوط به رابطه ی تکوینی و علّی و معلولی نیست ، بلکه از امور اعتباری و قراردادی است ؛ البته ولایت بر تشریع ، با یک تحلیل عقلی که ظمنا اشاره شد ، به سنخ ولایت تکوینی بر میگردد ؛ زیرا قلمرو ولایت بر تشریع ، همانا فعل خود شارع است ؛ یعنی او ولایت بر اراده ی تشریع دارد که از آن به « ارادة التشریع » یاد می شود نه ( اراده ی تشریعیه ) .
برگرفته از : کتاب ولایت فقیه ( آیت الله جوادی آملی )